جدول جو
جدول جو

معنی وعده دادن - جستجوی لغت در جدول جو

وعده دادن
(فُ دَ دَ)
قول دادن به کسی برای اجرای عملی. قول دادن. (ناظم الاطباء) :
همی وعده دهی امروز و فردا
همین امروز و فردایت مراکشت.
باباطاهر.
نفسی را به طعام وعده دادن آسان تر است که قصابی را به درم. (گلستان سعدی).
وعده ای داده ای ای خسرو آفاق مرا
وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی.
سلمان (از آنندراج).
به حشرم وعده دیدار اگر دادی نمی رنجم
وصال چون توئی را صبر این مقدار می باید.
شفایی (از آنندراج).
، تعیین مدت کردن برای ادای وام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
وعده دادن
نوید دادن زبان دادن (قول دادن سد در) قول دادن بکسی برای اجرای عملی: (... خاتون ملک اسماعیل خال او را وعده داد که اگر بر کیارق را بکشد زن او باشد)، تعیین مدت کردن برای اجرای عملی یا پرداخت وامی
فرهنگ لغت هوشیار
وعده دادن
للوعد
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به عربی
وعده دادن
Promise
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وعده دادن
promettre
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وعده دادن
वादा करना
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به هندی
وعده دادن
prometer
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
وعده دادن
prometer
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وعده دادن
obiecywać
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
وعده دادن
обещать
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به روسی
وعده دادن
обіцяти
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
وعده دادن
beloven
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
وعده دادن
versprechen
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
وعده دادن
promettere
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وعده دادن
প্রতিশ্রুতি দেওয়া
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
وعده دادن
وعدہ کرنا
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به اردو
وعده دادن
สัญญา
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
وعده دادن
berjanji
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وعده دادن
להבטיח
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به عبری
وعده دادن
承诺
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به چینی
وعده دادن
ahidi
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
وعده دادن
약속하다
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به کره ای
وعده دادن
söz vermek
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وعده دادن
約束する
تصویری از وعده دادن
تصویر وعده دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مژده دادن
تصویر مژده دادن
خبر خوش دادن، بشارت دادن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ وَ کَ)
می دادن. شراب دادن. ساقیگری:
بیاد مهربانان عیش میکرد
گهی میداد باده گاه میخورد.
نظامی.
رجوع به آنندراج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ طَ)
دوباره به جای خود برگردانیدن. (ناظم الاطباء). معاودت دادن. عود دادن. عودت دادن. اعاده کردن. و رجوع به اعاده و اعادت و اعاده کردن و اعاده شدن شود، بخشش روح القدس می باشد و هم قصد از خدمات شماسان که برای فقرا و مریضان کنند. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به اعانه و اعانت شود
لغت نامه دهخدا
نویدنیدن پتیستادن نوید کردن - قول دادن بکسی برای اجرای امری را، تعیین وقت برای اجرای امری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وعده نهادن
تصویر وعده نهادن
زبان دادن پیمان کردن وعده دادن قول وقراردادن: (و بر وقت آن کار و عده ای نهادند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واره دادن
تصویر واره دادن
شیر دادن بهمدیگر بنوبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مژده دادن
تصویر مژده دادن
بشارت دادن خبر خوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنده دادن
تصویر لنده دادن
لندیدن غرغرکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعمه دادن
تصویر طعمه دادن
قوت دادن، غذا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وعده کردن
تصویر وعده کردن
پیمان بستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عودت دادن
تصویر عودت دادن
پس فرستادن، پس دادن
فرهنگ واژه فارسی سره